- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
مـا در بهشت مـرغ غـزلخوان باقـریم در گـوشهای ز صحـن شبستان باقریم بـوسـه زنـان پــای غــلامـان بـاقـریـم بیـچـارهایـم و دست به دامـان باقـریـم آنقدر لطف و جود و کرم کرده است که هـمـواره زیـر بـارش بـاران بـاقـریـم از داغ قـبـر خـاکـی او لطـمه میزنیم بر سیـنـه و به سر زده گـریان باقریم یکـتـا امام اهـل نظـر یک نظـر فـقـط آقـا نمیکنی تو ضرر یک نظر فـقط گرد و غـبار قـبر شما بهتر از بهشت یک نخ ز شال آل عبا بهتر از بهشت من که ز تو بهـشت بریـنی نـخـواستم از من لب و ز تو کف پا بهتر از بهشت جنت برای اهل نظر.... یک نگاه کن رحمی کنی به حال گدا بهتر از بهشت شمعـی کـنـار پنجـرههای بقـیـع نیست گـریه کـنـار پنجـرهها بهتـر از بهشت در خواب هم برای تو گـنـبد نساخـتیم اصلا چـرا برای تو مـرقـد نـساخـتـیم از این به بعد روضۀ ما میشود شروع با خـاطـرات کـربـبـلا میشود شروع با اشک و سوز و آه و نوا میشود شروع دارد عـزای اهـل ولا میشـود شروع چون گریههای آل عبا میشود شروع خونریزی از دو چشم شما میشود شروع این مـاجـرا بگو ز کجا آب میخـورد قـصه ز ظلم آن خـلـفا میشود شروع جسمی میـان آن در و دیوار مانده بود ردی به سینه از نوک مسمار مانده بود با پنـج سال سن سرِ بر نـیـزه دیـدهای در زیـر نـیـزهها تن در خـون تپیدهای مثـل رقـیه مثل سکـیـنـه به شهـر شام تو مـزههای ضرب لگـد را چـشیدهای پـای بـرهـنـه بـا تن زخـمـی دویـدهای از روی خـارهـای بـیـابـان پــریـدهای رقاصه ها به دور شما تاب خوردهاند دشنام و فحش و زخم زبان ها شنیدهای روضه تمام و این دلمان غرق در غم است این اولین گـریـز به مـاه مـحـرم است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
ای انس وجان محصّل دانشسرای تو وی نُـه سـپـهـر گـوشـۀ دارالـولای تو جـابر شـفـا گـرفت ز دست خـداییات جبریل فیض میبرد از خـاک پای تو
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
ای دوّمین محـمّـد و ای پنجـمیـن امام از خلق و از خدای تعالی تو را سلام چشم و چراغ فاطمه، خورشید هفت نور روح روان احـمـد و فـرزند چار امام وصف تو را نگفته خدا جز به افـتخار نام تو را نـبرده نـبـی جـز به احـتـرام هم ساکنان عـرض به پـایت نهاده رخ هم طایران سدره به دستت همیشه رام حکـم خـدا به هـمّت تو گـشتـه پـایـدار دین نبی به دانـش تو مـانـده مـسـتـدام با آنهمه جـلال و مـقـامی که داشـتی دیدی ستم ز خصم ستمگر علیالدوام گه دیـد چـشم پـاک تو بـیـداد از یـزید گـاهی شنـید گـوش تو دشنام از هشام گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن سوزند از برای تو هر روز خاص و عام گاهی به دشت کربو بلا بودهای اسیر گاهی به کوفه بر تو شده ظلم، گه به شام خواندند سوی بزم یزیدت، بدان جلال بردنـد در خـرابـۀ شـامت بـدان مـقـام گر کـف زدنـد اهـل ستم پیش رویـتان گـر سنگ ریخـتند به سرهایتان ز بام راحت شدی ز جور و جفای هشام دون آندم که گشت عـمر شـریف شما تمام داریم حـاجـتی که ز لطف و عـنایـتی بر قـبر بیچـراغ تو گـوییم یک سلام «میثم» هماره وصف شما خـاندان کند ای مدحتان بر اهل سخن خوشترین کلام
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
ای دیـن من کـلام تو یا باقـرالعـلوم ای بیکـران مقـام تو یا باقـرالعـلوم احمد که جانِ ما همه قربان مکتبش داد همچونان سلامِ تو یا باقـرالعلوم صد چون مسیح و صد چو خلیل ای امام عشق پـاشَـد به احـتـرام تو یا باقـرالعـلوم ما شیعه گشتهایم وغلامان بر درت از لـطـف مـستـدام تو یا باقـرالعلوم بالله که بوده حـرف تمامیِّ دشمـنان شـرمنـده از مـرام تو یا باقرالعـلوم در این زمان که دل نشود بیتِ عاشقان افـتـاده دل بـه دام تو یا باقـرالعـلوم با دست با کرامتت ای نجلِ مصطفی قـلبـم شده ست رام تو یا باقرالعلوم در شامِ پر کشیدنت ای مرد با وقار دل پَر کـشد ز بـام تو یا باقـرالعلوم در بین روضهها چه بگویم؛امان ز شام نـالان شدم ز شـام تو یا باقـرالعلوم از شمر بیحیا و ز خولی وحرمله بهـتر بود هـشام تو…یا باقـرالعـلوم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
بـاز روزیِّ مـا غــم اسـت آقـا اشک با دیـده مـحـرم است آقا فـرصت گـریـه بـا امـام زمان بـاز امـشـب فـراهـم اسـت آقـا پای آن غصهها که خوردی تو من اگر جـان دهـم کم است آقا تــو عــزادار کــربـلا هـسـتـی تا که این عـالم، عـالم است آقا آری آری شـب عــزای شــمـا پــیــشــواز مــحــرّم اسـت آقـا تا قـیـامت به پـیـش چـشمانـت رأس بـر نـی مُـجـسّم است آقا چـشـم تو یاد کـربـلا دریـاست هـمۀ روزهـایت عـاشـوراست میروی یـاد کـودکـی از حال پـیـر کـرده تـو را غـم گـودال یــاد آن خــاطــرات بــارانــی شـده کـربو بـلا مـنا، ده سال با غرورت چه کرده مرد صبور؟ غـارت گـوشـواره و خـلـخـال داشت در بین خیمهها میسوخت پــدرت از خــجـالـت اطــفــال با تو گـفـته چه قـدر اسرار از دفـن آن پیکـری که شد پامـال وای از این اتـفـاق، هم بازیت پیـش چـشمـان تو شده بـیبـال کربلا، کوفه، شام در دل توست روضههای رقـیه قـاتل توست
: امتیاز
|
زبانحال امام محمد باقر علیه السلام قبل از شهادت
بـار بـلا به شـانـه کـشـیـدم به کـودکـی ازصبح تابه عصر چه دیدم به کودکی از خـیـمـه گـاه تا تـه گـودال قـتــلـگـاه دنـبـال عــمّـههـام دویــدم بـه کـودکـی آن شب که در مقابل من عمه را زدند فـریـاد الـفــرار شـنـیــدم بـه کــودکـی عـمّه اگرچه درهمه جـا شد سپـر ولی من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی آنشب که در خـرابه سر آمد میان مان چون عـمّهام رقـیـه خـمیـدم به کودکی با کعـب نـی لباس همه پـاره پـاره شـد بـدتـر ز اهـل شـام نـدیـدم بـه کـودکـی یک سرخ مو ز قافلۀ ما کنیز خواست این را به گوش خویش شنیدم به کودکی در مجلس شراب که شخصیتم شکست مـن آسـتـیـن صبـر جـویـدم به کودکی
: امتیاز
|
ذکر نوحۀ شهادت امام محمد باقر علیه السلام
دلـم در مـدیـنـه زائـر شـد عـزای حضرت بـاقـر شد گـشتـه پـرپـر گـل یـاسمن تـسلیت حـجـت بن الحسن واویلا؛ واویلا؛ واویلا (۳) ***************** گـشتـه مسموم کـیـنه مولا به جنت نوحه گر شد زهرا دل به غـم مبتـلا گـردیـده مـدیــنـه کـربـلا گـردیــده واویلا؛ واویلا؛ واویلا (۳) ***************** چشم دل خونفـشان داغت فاطمه نوحه خـوان داغت عزیزم از چه مضطر گشتی مثـل آلالـه پـرپـر گـشـتـی واویلا؛ واویلا؛ واویلا (۳) ***************** به قـربـان دو چـشم تـرت ورم کـرده چرا پـیـکـرت چونکه دل بر غم تو دادم یـاد بـازوی خـود افـتــادم واویلا؛ واویلا؛ واویلا (۳) ***************** شکست از ضربهای پهلویم ورم کرد از جـفـا بازویم ستـم بین دیـوار و در شد گـل نشکـفـتهام پـرپـر شد واویلا؛ واویلا؛ واویلا (۳)
: امتیاز
|
ذکر نوحۀ شهادت امام محمد باقر علیه السلام
شد دل عـالم پـریشان و حـزین در عـزایت ای امـام پـنجـمـیـن ای شهـیـد زهـر کـیـنـه الـسلام چـشـمـۀ نـور مــدیـنـه الـسـلام سیدی یا حضرت باقر مدد (۴) ******************* باقـر العـلـمی و نـور سـرمـدی لالـه ای از بـوسـتـان احــمـدی تـو قــمـر در آسـمـان رحـمـتی مصحـف اله را بیـان رحـمـتی گرچه بر خون شریعت تشنه بود بر تن اسلام همچون دشنه بود سیدی یا حضرت باقر مدد (۴) دشمن از ضربه زدن ناکام شد قـال بـاقــر حـافـظ اســلام شـد ای فـدای داغِ بـر دل حاکیات ای به قـربان مـزار خـاکـیات در عزایت رزق ما درد و غم است هرچه گریم در عزای تو کم است سیدی یا حضرت باقر مدد (۴) ای تـمـام هستـیت وقـف هـدف وقف راه دین و قرآن و شرف دیــدۀ آفــاق شـد؛ گــریــان تــو مقـتـدای عشق، جان قـربان تو ای امـام پـنـجـم، ای نـور خـدا روضه خوان روضه های کربلا سیدی یا حضرت باقر مدد (۴) ایکه بودی بین مشتاقان عشق یاوران حضرت سلطان عـشق عصرعاشورا جسارت دیدهای بر حـرم ظلم و جـنایت دیدهای بهر ما از صورت نیلی بخوان روضهای از ضربۀ سیلی بخوان سیدی یا حضرت باقر مدد (۴)
: امتیاز
|
ذکر نوحۀ شهادت امام محمد باقر علیه السلام
ای عـزیز مصطـفی امامِ باقـر مسمـوم زهـر جـفـا امامِِ بـاقـر واویلا واویلا آه و واویلا (۲ ) ای که شکـافـنـدۀ عـلـم خـدایی تو شاهد روضه های کربلایی ما از شما توشۀ غم را میخواهیم رزق گریۀ محرم را میخواهیم
: امتیاز
|
زمینه شور سینه زنی شهادت امام باقر علیه السلام
پخش سبک یـا بـاقـرِ آل عـبـا؛ ای یـادگـار کــربــلا جان علی و فـاطمه؛ دلبـند زین العـابدین جانها فدای راهت ای؛ فرزند زین العابدین یـا بـاقـرِ آل عـبـا؛ ای یـادگـار کــربــلا ************************* ای جان من،جانان من؛ ای ذکر تو درمان من میباشد ای وجه خدا؛ خاک تو بر چشمان من بر قلب ما یا سیدی؛ آتش زده سوز غمت مسموم کینه گشتهای؛ گریم به یاد ماتمت یـا بـاقـرِ آل عـبـا؛ ای یـادگـار کــربــلا ************************* فرمانروای عالمین؛ ای بر نبی نور دوعین ای مُحرمِ حجّ عزا؛ ای شاهد داغ حسین در گلشن سرخ وفا؛ دیدی گلی پرپر شده در مقتل خونِ خدا؛ دیدی تنی بیسر شده یـا بـاقـرِ آل عـبـا؛ ای یـادگـار کــربــلا ************************* در قتلگه افتاده بود؛ روح و روان مصطفی سوز دل جـن و مَلَک؛ داغ ذبیحاً بل قـفا رنج مُداوم دیدهای؛ هر جا و در هر مرحله دور و بر تو بودهانده؛ شمر و سَنان و حرمله یـا بـاقـرِ آل عـبـا؛ ای یـادگـار کــربــلا
: امتیاز
|
ذکر نوحۀ شهادت امام محمد باقر علیه السلام
گـشتـه مـسمـوم از جـفـا امامِ بـاقـر نـور چـشـمِ مـصـطـفـی امـامِ بـاقـر ای عـالمِ؛ ای مُدبّـر ** ای نـور حیّ قـادر ** مظلـوم امامِ باقر در عزایت یا مولا گریه شد کار همه آتـش دلـهـا شـده؛ نـالههای فـاطـمـه یا مظلوم؛ یا مظلوم؛ ای پسر فاطمه(۲ ) ************************** جـان احـمـد، حجت معـبـود سـرمد زهر کینه بر دل و جانت شـرر زد مظهر حق الیقینی ** پور زین العابدینی ** جان نثار راه دینی جـانِ ما سینه زنها، فـدای مـاتـم تو گیرم وضوی غم از، چشمۀ زمزم تو یا مظلوم؛ یا مظلوم؛ ای پسر فاطمه(۲ ) ************************** دیدگانت از غـم و از غصه تر بود شاهدی بر اشک چـشمان پـدر بـود زادۀ مرد بُکـایی ** همدم اشک عـزایی ** یادگـار کـربلایی گریۀ بـابـای تو، زنـده مینمود آقـا خاطرات گودال و، سرِ از تن جدا را یا مظلوم یا مظلوم ای پسر فاطمه(۲ )
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
اى فـروزان گهـرِ پـاكِ بقـیع گـل پرپر شده در خاك بقـیع با سـلامـت كـنـم آغـاز كـلام اى تو را ختم رُسُل گفته سلام پنجمین حجّت و هفتم معصوم بابى اَنْتَ كه گـشتى مـسمـوم اى فداى حق و قربانى دین! كرده یك عمر نگهبانى دین! تنت از درد و الـم كاسته شد تا كه دین قامتش آراسته شد اى ز آغـازِ طفـولیت خویش بوده در رنج و غم و درد، پریش از عـدو ظلم و شرارت دیده چون پـدر رنج اسارت دیـده خار در پا و رَسَن در بـازو رفـته اى با اُسرا در هـر سو كرده خون خاطرت اى شمع ولا مـحـنت واقـعــۀ كرب و بـلا كربلا دیده اى و كوفه و شام اى شهـید از اثـر ظلم هـشام آتش غم پر و بالت را سوخت زهر كین، شعله به جانت افروخت اثــر زهــرِ بـه زیــن آلــوده كرده اعضاى تو را فرسوده نزد حـق یافـتـه فیض دیـدار جسم تو خفته و روحت بیدار خود تو مظلومى و قبر تو خراب دیده دهر ازین غصه پُر آب شیعه را دل ز عزایت شده داغ كه بود قبر تو بى شمع و چراغ ظلمِ این امتِ دور از ادراك كرده یكسان حَرمت را با خاك با چنـین ظلم و ستم از اعـدا بهتر این ست كه قـبـر زهـرا مخـفـى از دیـدۀ دشمن گردد تا ز هـر حـادثه ایـمـن گـردد
: امتیاز
|
شهادت امام محمد باقر علیه السلام
یا باقـر از فرط غمت افسرده گشتیم از غصۀ جانسوز تو پژمرده گـشتیم هر شیعه در دل حجـلۀ داغ تو بسته سنگـیـنـى داغـت دل ما را شكـسـته سوز دلت از سینه ات بار سفر ساخت در سینۀ ما رفت و ما را دیده تر ساخت پنجم امام و هـفـتمین معصوم هستى جانم فـدایت پس چرا مسمـوم هستى اى صبر مطلق، گشته اى بى تاب از چه؟ اى كشتى عدل خدا، گرداب از چه؟ جسم شریفت از چه كم كم آب گشته بنگر كه صادق از غمت بى تاب گشته تـو یــادگــار آخــریـنِ كـــربــلایــى تو داغـدار و دل غـمـیـنِ كـربـلایـى تفسیر دشت كـربلا در سیـنۀ توست دلهـا گـرفـتـار غـم دیـریـنـۀ تـوسـت با رفـتـنـت دیگر تو آسوده ز دردى داغ یتیمى را به صادق هدیه كردى تاریكى صحن تو بر غربت گواه است شمعى ندارد قبر تو بى بارگاه است اى كاش بر قـبرت حرم سازم امامم بر گـنـبـدت پرچـم بـیـافـرازم امامـم آیـیـم پـابـوس و تو را زوّار گـردیـم ما بى كسان هـم لایـق دیـدار گردیم
: امتیاز
|
زبانحال امام باقر علیه السلام هنگام شهادت
مـن داغــدار غـصه هـای بی قـریـنـم مـن کـربـلا را یـادگــار آخــریــنــم من یادگار روزهای خـاک و خـونـم من یـادگـار چـهـره های لالـه گـونـم من تشنگی را در حرم احساس کردم یـاد دو دست خـونـی عـبـاس کـردم من کودکی بودم که آهـم را شنـیـدند دیـدم ســر جـد غـریـبـم را بـریـدنـد من دیـده ام در وقـت تـشیـیع جـنـازه اسبان دشمن را که خوزده نعل تازه من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه خورشید را بر نیـزه دیـدم بین کوفه گرچه کنون مسموم از زهر هشامم من کـشته ویرانه ای در شهـر شامم من روضه خوانی در منا بر پا نمودم خود روضه خوان قتل آن مظلوم بودم من سـوخـتـم از داغ بـانـوی مدیـنـه سنگ مـدینه می زنم هر دم به سینه حالا که نقش زهر کین در جسم مانده از جسم پاک من فقط یک اسم مانده زهر عدو خون کرده قلب آتشین را گریان نموده چشم زین العـابدین را
: امتیاز
|
شهادت امام محمد باقر علیه السلام
مانده داغـی عـظیم بر جـگـرت عکس رأسی به نیزه، در نظرت سـر بـازار شـام و بـزم شـراب چـه بـلاهـایـی آمـده به سرت!؟ هر شب جمعه خون دل خوردی پـــای ذکــر مـصـیـبـت پــدرت پای روضه به جای قطرۀ اشک خون و خونابه ریخت از بصرت می تـوان دید عـکـس زیـنب را بـیـن قـاب کـبــود چـشــم تـرت سوخـتی سرو بـاغ فـاطـمـیـون زهـر آتش زده به برگ و برت گر گـرفـتـه فضای حجـرۀ تـان تـحـت تـاثــیـر آه شـعـلـه ورت مـهـر و تـسـبـیـح کـربـلایت را داده ای ارثـیـه بـه گـل پـسـرت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام
ای ذکـر جـان ثـنـای تو یا باقرالعلوم وی حرف دل دعای تو یا باقرالعلوم ای مصطفی سلام فـرستـاده سوی تو از جـانـب خـدای تو یا بـاقـرالـعـلـوم دشـنـام داد دشـمـن و گـردیـد عـاقبت شـرمـنـدۀ از عـطای تو یا باقرالعلوم هـر دم هــزار قـافــلـۀ دل کُـند صـفـا در صحـن با صفـای تو یا باقرالعلوم جرم من و شفاعت تو ای شفـیع خلق درد مـن و دوای تـو یا بـاقـرالـعـلـوم علم و کمال و حکمت و توحید جان گرفت از نطق جـانـفـزای تو یا بـاقرالـعـلوم فـردا به خُـلـد نـاز فـروشم، اگر شوم محـشـور با ولای تو یا بـاقـرالـعـلـوم یک لحظه وا کند گره از کار عالمی دست گـره گـشای تو یا بـاقـرالـعـلـوم دردا که صبح و شام هشام از ره ستم کوشید بر جـفـای تو یا بـاقـرالـعـلـوم با اینهمه عنایت و لـطف و عطا نبود زهـر ستـم سزای تو یا بـاقـرالـعـلـوم در گوشه بقیع مـزار غـریب تو است تـاریخ رنـجـهـای تو یا بـاقـرالـعـلـوم طفلی دو ساله بودی در شهر شام شد کُنج خـرابـه جای تو یا بـاقـرالـعـلـوم بالله قسم رواست که چشم تـمـام خلق خـون گـرید از برای تو یا باقرالعلوم گفتی که شیعـیـان تو ده سال در مـنـا گریـند در عـزای تو یا بـاقـرالـعـلـوم مظلوم زیست کردی و مسموم کین شدی این بود مـاجـرای تو یا بـاقـرالـعـلـوم دردا که شد نهان به دل خاک در بقیع روی خـدا نـمــای تو یا بـاقـرالعـلـوم شهر مدیـنـه شهـر نبی لالهزار وحی گـردیـد کـربـلای تو یـا بـاقـرالـعـلـوم هرجا سفر کنم دل من در بقیع تو است دارم به سـر هــوای تو یا باقـرالعلوم این فخر میثم است که هم مادح شماست هم مـرثـیـت سـرای تو یا باقـرالعـلوم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام باقر علیه السلام
من پـنجـمـیـن ولــی خــداونــد قــادرم همنام مصـطـفی و ملــقـب به بــاقــرم گنجـیـنــۀ عـلــوم الهــی است سیـنه ام از نسـل سفــره دار کــریم مــدینــه ام مشهور شهــرم و کرم ابــراز می کنم با یک نظر ز کــار گره بــاز می کنم قبل از تهجّد شب؛ آن عـشـق بــازی ام شهــر مــدیــنه شاهد ســائـل نوازی ام همیان به دوش کـوچه ام و ذره پرورم ناز گدای شهر به یک غـمزه می خرم بــانیّ روضــه های غـروب منــا منـم پــرچــم به دوش مـاتــم کــربـبـلا مـنم من شـاهد مصـیـبـت عظمــای عـالمـم من شــاهــد غــریــبی آقــای عــالـمــم سجــاد زاده ام پــســر مــرد گـریــه ام من آشنــای غــربت هــم درد گریـه ام با چشم خویش واقعه ایی دیده ام عجیب احرام بسته، قــافـله ایی دیـده ام غریب با حاجـیــان فــاطمه تا هـمـسـفـر شدم از سرّ عـشـق بــازی حق با خبر شدم آنـان به کــوی نســل الهــی قدم زدنــد زیبــاتــرین منــای خـدا را رقــم زدنـد دیــدم که آب تحــفــۀ نــایاب می شـود کودک چگونه تشنه و بی تاب می شود دیدم چگونه جسم جوان خُـرد می شود قـــدِّ خَــمِ امــام زمــان خــرد می شود دور امــام نیــزه و شـمـشیــر دیــده ام در گــودی گــلــو اثـــر تــیـر دیــده ام خنجر به دست شمر به گودال می رود زهــرا کنــار پیکرش از حال می رود اینجا به بعد مهر سکوتی بر این لب است گودال بوسه گاه خصوصی زینب است
: امتیاز
|
شهادت امام باقر علیه السلام
زخمیِّ زهـری بود و بر غــم مبتلا بود زهرجگر سوزی که بر دردش دوا بود پنـجـاه ســالِ عمــر او با درد بگــذشت پنجاه سال، او روضه دار کوچه ها بود تب می نمود و یاد مــادر گریه می کرد او خـوب با سردرد و سیــلی آشنـا بود لب تشنه بود و زهـر آتش زد به جانش چون یادگــاری حسیــن و مجتــبی بود عادت به «لایوم کیومک» داشت حرفش یعنی گـریز حــرف هایش کــربـلا بود در خاطرش مانده شلوغی های گــودال جد غــریبش را که زیر دست و پا بود جد غــریــبـی که لبــاسش را ربــودنــد غسل و کفن، زخــم زیاد و بــوریا بود جد غــریبی که سـرش منــزل به منزل گاهی به نیزه، گــاه در طشت طلا بود رنگ رخ او شد کبـود و زرد؛ جان داد مــانند دایی قــاسمش از درد جــان داد
: امتیاز
|
زبانحال امام باقر علیه السلام
عــاقــبــت آه کــشـیــدم نــفــس آخــر را نفس ســوختــه از خــاطـره ای پرپر را روضه خــوانی مرا گـرم نمودی امشب روضۀ آن همه گــل، آن همه نیلــوفر را آخــرین حـلـقــۀ شب های مـحــرّم هستم شکــر ای زهر ندیــدم سحـری دیگر را باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است بــاورم نیست تمــاشـای تنی بی ســر را باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود دیــدن ســوخــتــن چـــارقــد دخــتــر را غارت خود و علم، غارت گهواره و مشک غـارت پیــرهــن و غـارت انگــشتـر را ذوالجناحی که ز یالش به زمین خون میریخت نـیـزه هــایی که ربـودند سـر اکــبــر را آه در گوشۀ ویــرانه که دق مـرگ شدیم تــا کـه همبـازی من زد نــفــس آخـر را
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام باقر علیه السلام
تنهــــاتـــرین غـریب دیار مدینـــه بود او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود صــدباب علــم از کلماتش گشــوده شد در بین عالمـان، به خــدا بی قرینه بود این خــــانواده نسل نجـات و هــدایـتنـد او ناخــدای پنجمی از این سفینـــه بود نــان آور همیــشــه هـر کـودک یتیـــم بر شانه های خستـۀ او جــای پینـه بود آتش گرفتـــه بــاغ دلش از شــراره ای سهــــم امام خستۀ ما زهــر کـیـنــه بود همواره آسمــان دلش رنگ لاله داشت هفتاد و چـند داغ شـقــایــق به سینه بود دشت نگـــاه او پر گلهــای اشــک بود یادآور حکــایت سقـــــا و مشـــک بود بیــن نمــاز، وقت دعــا گــریه میــكنی با هر بهــانه در هـمه جــا گریه میكنی در الـتهــاب آهِ خــودت آب می شــوی می سوزی و بـدون صدا گـریه میكنی هر چند زهر قلب تو را پاره پاره كرد اما به یــاد كــرب و بـلا گــریه میكنی اصلاً خود تو كــرب و بلای مجــسّمی وقتـی برای خــون خــدا گــریه میـكنی آبِ خوش از گلوی تو پــایین نمی رود با نــالــه هــای وا عطــشا گریه میكنی با یاد روزهای اسـارت چه می كـشی؟ هر شب بدون چون و چرا گریه میكنی با یاد زلفِ خــونی سـرهای نی ســوار هر صبح با نــسیــم صبــا گریه میكنی هم پای نیزه ها همه جا گریه كـرده ای هم با تمــام مــرثــیــه ها گــریه میكنی دیگر بس است چشم ترت درد می كند از بس كه غرق اشك عزا گریه میكنی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام محمد باقر علیهالسلام
ای فروغ دانشت تا صبح محـشر مستدام وی تو را پیش از ولادت داده پیغمبر سلام منـشـأ کــل کـمـال و بــاقــر کــل عــلـوم هفتمین نور و ششم مولایی و پنجـم امـام انس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شب آسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شام این عجب نبود که بخشی چشم جابر را شفا زخم دل را می دهی با یک نگاهت التیام ساکنان آسمان را لحـظه لحظه، دم به دم از بقـیعـت بوی عطـر جنت آید بر مشـام در کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خو پای تا سر، سر به سر آئـینۀ خیـر الانـام با تو حق گیرد تداوم از تو حق گیرد کمال بی تو فـهـم ما ز قـرآن نادرست و ناتمام کودکی بودی که از تـیـغ بیـانت ناگـهـان روز در چـشم یـزید بی حیا آمـد چو شـام لال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکـوت طـشت رسـوایـی او افــتـاد از بـالای بـام تو سـرِ بـالای نی دیـدی به سن کـودکـی گه به دشت کربلا گه کوفه گاهی شهر شام خیمه های آل عصمت را که آتش می زدند میدویدی در بیابان اشک ریز و تشنه کـام کـوفـیـان بُـردند در حـبـس عـبـیـدالله تـان شامیان سنگدل سنگت زدند از روی بـام ماجرای کـربلا و شام و کـوفه بس نبـود از چه دیگر این همه آزار دیدی از هشام بارها آوردت از شهـر مـدینـه تا دمـشـق از وجودت هتک حرمت کرد جای احترام گاه آوردت به زندان گاه پای تخت خویش گــاه زد زخـم زبـان و گـاه می زد اتـهـام حیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاک مرغ روحت پر زد از تن جانب دارالسلام بس که بر جان عزیزت روز و شب آمد ستم دادی از سوز جگر بر شیعیانت این پـیام تا به صحـرای منـا گـریـند بهـر غـربتت حاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عام دوست دارم بر تو گریم در بیابـان بقـیـع کرده اند این گریه را بر من حرامی ها حرام درکنار قبر بی شمع و چراغت روز و شب هم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مدام از چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلال وز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقام بر تو می گریم که عـمری ساقی بـزم بلا روز و شب ساعت به ساعت ریخت خون دل به جام بر تو ای تنهای تنها همچو عـمّت مجتبی بر تو میگریم که مظلومی چو جد و باب و مام بر تو میگریم که بردی کوه غم از کودکی بر تو میگریم که شد با خون دل عمرت تمام ای خدا را باب رحمت، باب رحمت باز کن تا که "میثم" زائر قبرت شود فی کل عام
: امتیاز
|